رنملغتنامه دهخدارنم . [ رَ ن َ ] (ع اِ) آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). صوت . (اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه ).
رنملغتنامه دهخدارنم . [ رَ ن َ ] (ع مص ) سراییدن . (تاج المصادربیهقی ) (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ). ترجیع صوت باشادمانی . (از معجم متن اللغه ). رجوع به ترنم شود.
رنملغتنامه دهخدارنم . [ رُ ن ُ ] (ع ص ، اِ) زنان نیکو سرودگویان ، و گویا ج ِ رَنْماء است . (منتهی الارب ). مغنیات خوش سرود. (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغه ).
رنوملغتنامه دهخدارنوم . [ رَ ] (اِخ ) موضعی است . (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة).
رنیملغتنامه دهخدارنیم . [ رَ ] (ع مص ) کشیدن و نیکو کردن آواز. (منتهی الارب ). با طرب برآوردن صوت . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). ترنیم . (از معجم متن اللغه ). رجوع به ترنیم شود.