الکل دوآتشهrectified spiritواژههای مصوب فرهنگستاننوعی محلول الکل و آب که 95 درصد حجمی آن اتیلالکل است و ازطریق تقطیر به دست میآید
rectifiersدیکشنری انگلیسی به فارسییکسو کننده ها، یکسو کننده، یکسوساز، اصلاح کننده، راستگر، وسیله اصلاح، اسباب تقطیر
rectifiesدیکشنری انگلیسی به فارسیتصحیح می کند، برطرف کردن، اصلاح کردن، یکسو کردن، تصحیح کردن، جبران کردن
یکسوساز پیوندیjunction rectifierواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که با عبور دادن الکترون از پیوندگاه بین دو نیمرسانا با خواص الکتریکی مخالف تولید جریان مستقیم میکند متـ . دیود پیوندی junction diod
یکسوساز جوشکاریwelding rectifierواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای در منبع تغذیة جوشکاری برای تبدیل جریان متناوب به جریان مستقیم