receivingدیکشنری انگلیسی به فارسیدریافت، گرفتن، پذیرفتن، دریافت کردن، رسیدن، بدست اوردن، پذیرایی کردن از، جا دادن، وصول کردن، ستاندن
آبِ پذیرندهreceiving waterواژههای مصوب فرهنگستانرودخانه یا دریاچه یا اقیانوس یا هرگونه آبراهه که فاضلاب یا پساب تصفیهشده در آن تخلیه میشود
پیشریلreceiving railواژههای مصوب فرهنگستانیکی از ریلهای دو طرف درز اتصال که با توجه به جهت قراردادی عبور قطارها از خط، بعد از پسریل قرار میگیرد
دولت پذیرندهreceiving state, host governmentواژههای مصوب فرهنگستاندولتی که یک دیپلمات یا هیئت دیپلماتی را میپذیرد متـ . دولت میزبان 1 host state 1
محوطة قبولreceiving yardواژههای مصوب فرهنگستانمحوطهای در راهآهن که اغلب برای پذیرش قطارهای عبوری به کار میرود
نقطۀ دریافتreceiving pointواژههای مصوب فرهنگستانعلامت یا موقعیتی که کشتی پس از گذر از آن مشمول قوانین خاص محدودۀ جدید میشود
ایستگاه گیرندۀ زمینیground receiving stationواژههای مصوب فرهنگستانمکانی که در آن دادههای ارسالشده از ماهواره ثبت میشود
revivingدیکشنری انگلیسی به فارسیاحیای، زنده شدن، احیا کردن، احیا شدن، بهوش اوردن، دوباره دایر شدن، دوباره رواج پیدا کردن، نیروی تازه دادن، باز جان بخشیدن، بهوش امدن
recoilingدیکشنری انگلیسی به فارسیبازخوانی، بحال خود برگشتن، پس زدن، پس نشستن، لگد کردن، عقب نشستن، فنری بودن، بحال نخستین برگشتن
reservingدیکشنری انگلیسی به فارسیرزرو، رزرو کردن، از پیش حفظ کردن، پس نهاد کردن، اختصاص دادن، اندوختن، تودار بودن، منتقل کردن، کنار گذاشتن