precipitantدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش رونده، عامل رسوب، شدنی، جدا شدنی، باعجله، غیر محلول وته نشینشونده، شتاب زده
precipitatingدیکشنری انگلیسی به فارسیرسوب می کند، تسریع کردن، بشدت پرتاپ کردن، شتاباندن، بسرعت عمل کردن، سر اشیب تند داشتن، ناگهان سقوط کردن، پرت کردن
تسریعکنندۀ بازگشتrelapse precipitantواژههای مصوب فرهنگستانهر عاملی که بازگشت را تسریع کند متـ . تلنگر بازگشت، بازگشتآور relapse trigger
سیاهۀ تسریعکنندههای بازگشتrelapse precipitant inventoryواژههای مصوب فرهنگستانپرسشنامهای 25قلمی شامل سؤالات مصاحبهگونه و جملاتی با جاهای خالی برای تکمیل کردن که طیفی از موقعیتهای پرخطر را در بر میگیرد اختـ . سیات
عامل تسریعکنندهprecipitating factorواژههای مصوب فرهنگستانعاملی که باعث شروع زودتر بیماری یا رویداد یا رفتار میشود متـ . تسریعکننده
تسریعکنندۀ نزدیکproximal precipitating factorواژههای مصوب فرهنگستانهریک از عوامل تسریعکنندۀ بازگشت که ناشی از حوادث اخیر پیرامون فرد است
تسریعکنندۀ بازگشتrelapse precipitantواژههای مصوب فرهنگستانهر عاملی که بازگشت را تسریع کند متـ . تلنگر بازگشت، بازگشتآور relapse trigger