praysدیکشنری انگلیسی به فارسیدعا می کند، نماز خواندن، دعا کردن، مناجات کردن، بدرگاه خدا استغاثه کردن، درخواست کردن، خواهش کردن، خواستار شدن
preyدیکشنری انگلیسی به فارسیطعمه، شکار، قربانی، صید، دستخوش، نخجیر، صید کردن، دستخوش ساختن، طعمه کردن
praiseدیکشنری انگلیسی به فارسیستایش، تحسین، تمجید، تعریف، نیایش، پرستش، چاپلوسی، رجز، خوشامد گویی صمیمانه، ستودن، ستایش کردن، تعریف کردن، تمجید کردن، لاف زدن، چاپلوسی کردن، ریشخند کردن، تمجید و ستایش کردن، نیایش کردن، خوشامد گویی کردن، علم کردن