portionدیکشنری انگلیسی به فارسیبخشی، سهم، بخش، قسمت، جزء، نصیب، بهره، قطعه، تکه، پاره، شقه، برخه، اری، تسهیم کردن، سهم بندی کردن، بخشیدن
portionدیکشنری انگلیسی به فارسیبخشی، سهم، بخش، قسمت، جزء، نصیب، بهره، قطعه، تکه، پاره، شقه، برخه، اری، تسهیم کردن، سهم بندی کردن، بخشیدن
portionدیکشنری انگلیسی به فارسیبخشی، سهم، بخش، قسمت، جزء، نصیب، بهره، قطعه، تکه، پاره، شقه، برخه، اری، تسهیم کردن، سهم بندی کردن، بخشیدن