pivotsدیکشنری انگلیسی به فارسیمحورها، محور، لولا، پاشنه، مدار، میله، محور چرخ، عضو موثر، محور اصلی کار، نقطه اتکاء، چرخیدن، روی چیزی چرخیدن، روی پاشنه گشتن، چرخاندن، روی پاشنه چرخیدن
میلة زبانة قلابknuckle pin, knuckle pivot pin, T pivot pinواژههای مصوب فرهنگستانمیلة فولادی نگهدارندة زبانه در کلّگی قلاب واگن
چرخش 1pivotواژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، چرخیدن بدن بازیکنِ صاحب توپ حول پایی که نباید از زمین جدا شود
پاشنۀ بالwing pivotواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از بـال که بال هندسهمتغیر (swing wing) به آن متصل میشود
چرخش 1pivotواژههای مصوب فرهنگستاندر بسکتبال، چرخیدن بدن بازیکنِ صاحب توپ حول پایی که نباید از زمین جدا شود