piggybackedدیکشنری انگلیسی به فارسیکمربند ایمنی، برپشت خود سوار کردن، کول کردن، پرپشت یاشانه سوار شدن
piggybackدیکشنری انگلیسی به فارسیکمربندها، واگن مسطح، برپشت خود سوار کردن، کول کردن، پرپشت یاشانه سوار شدن، کول
کامیونبَری ریلیpiggybackواژههای مصوب فرهنگستانحمل کامیون و کفی سنگین بر روی ریل با واگنهای کفپایین ویژه
piggybackedدیکشنری انگلیسی به فارسیکمربند ایمنی، برپشت خود سوار کردن، کول کردن، پرپشت یاشانه سوار شدن