معنی phase | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

جست‌وجوی مشابه

phase out

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فاز کردن، تدریجا متوقف کردن کار یا تولید، توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای

phase transition

دیکشنری انگلیسی به فارسی

انتقال فاز

phase angle

دیکشنری انگلیسی به فارسی

زاویه فاز

phase IV clinical trial

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فاز IV آزمایش بالینی

phase II

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مرحله دوم

phase change

دیکشنری انگلیسی به فارسی

تغییر فاز

phase IV

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مرحله چهارم

phase II clinical trial

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مرحله دوم آزمایش بالینی

phase-out

دیکشنری انگلیسی به فارسی

حذف فاز، تدریجا متوقف کردن کار یا تولید، توقف کار یا فراوری بطور مرحلهای

phase of the moon

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فاز ماه

phase I clinical trial

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فاز I کارآزمایی بالینی

phase of cell division

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فاز تقسیم سلولی

phase I

دیکشنری انگلیسی به فارسی

فاز I

phase III

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مرحله III

phaseless

دیکشنری انگلیسی به فارسی

بی فایده

phaseal

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مرحله ای

Phaseolus vulgaris

دیکشنری انگلیسی به فارسی

Phaseolus vulgaris

phased

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مرحله به مرحله، مرحلهای کردن

phasers

دیکشنری انگلیسی به فارسی

phasers

Phaseolus limensis

دیکشنری انگلیسی به فارسی

Phaseolus limensis