pensionدیکشنری انگلیسی به فارسیحقوق بازنشستگی، مستمری، حقوق، پانسیون، مقرری، مزد، حقوق بازنشنستگی، مستمری گرفتن، پانسیون شدن
صندوق بازنشستگی بستهclosed pension fundواژههای مصوب فرهنگستانصندوقی برای انباشت داراییهایی که از آن تنها برای پرداخت مستمری بازنشستگان براساس مجموعۀ قوانین بازنشستگی استفاده میشود
تعرفۀ نیمه کاملhalf board, demi-pension, Modified American Planواژههای مصوب فرهنگستانتعرفۀ اتاق با در نظر گرفتن قیمت صبحانه و ناهار یا شام متـ . نیمهکامل
مهمانکدهboarding house, pension (fr.)واژههای مصوب فرهنگستاناقامتگاهی که از مسافران یا مشتریان خود بهطور کامل یا نیمهکامل پذیرایی کند متـ . شبانهروزی
تعرفۀ کاملfull board, American Plan, AP, en pension, full pensionواژههای مصوب فرهنگستانتعرفۀ اتاق با در نظر گرفتن قیمت صبحانه و ناهار و شام متـ . کامل 2