oscillatorدیکشنری انگلیسی به فارسینوسانگر، نوسان ساز، ارتعاش سنج، نوسان کننده، دستگاه تولید برق نوسانی در رادیو
نوسانگر بندالیblocking oscillatorواژههای مصوب فرهنگستاننوسانگری که نوسان آن بهصورت دورهای مختل میشود
نوسانگر دمشیpump oscillatorواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای تولید جریان متناوب پربسامد در میزرها (masers)
نوسانگر ریزموجmicrowave oscillatorواژههای مصوب فرهنگستاننوعی لامپ الکترونی یا قطعۀ نیمرسانا که برای تولید تابش ریزموج به کار میرود
نوسانگر شنیداریaudio oscillatorواژههای مصوب فرهنگستانابزار الکترونیکی مولد علامتی با بسامد معین یا در گسترۀ بسامدی معین در طیف شنیداری که از آن برای واسنجی ابزارهای سنجش صوت استفاده میشود
نوسانگر گرایستیbias oscillatorواژههای مصوب فرهنگستاننوسانگری در ضبط مغناطیسی برای تولید جریانی متناوب با بسامدی که ضبطهای پیشین را پاک میکند و دستگاه را برای ضبط جدید آماده میسازد
نوسانگر ناهماهنگanharmonic oscillatorواژههای مصوب فرهنگستانجسمی که اگر از وضعیت تعادل خارج شود، نیروی بازگردانندۀ آن با جابهجایی تناسب خطی ندارد