oscillatorدیکشنری انگلیسی به فارسینوسانگر، نوسان ساز، ارتعاش سنج، نوسان کننده، دستگاه تولید برق نوسانی در رادیو
oscillatesدیکشنری انگلیسی به فارسینوسان، تلو تلو خوردن، نوسان کردن، تاب خوردن، مردد بودن، از این سو به ان سو افتادن