39 مدخل
افسر، مامور، صاحب منصب، سر کرده، افسر معین کردن، فرماندهی کردن
افسر مزرعه، افسر عملیات صحرایی
افسر بازنشسته
افسر پزشکی
افسر عمومي
افسر نیروی دریایی
افسر انتظامی
افسر کارکنان، افسر ستاد
افسر ارشد عامل
افسر ارشد ارشد، ناوبان یکم
مسئول خدمات پس از فروش
افسر آزاری
مأمور ثبت نام شده
افسر افسر، افسر دریایی، دریاسالار، دریابان، دریا دار
افسر ارشد
افسر خط
رئیس اجرایی
افسر نظامی
افسر عمومی
افسر ارشد سرباز، ناوبان دوم