فریاد زد، زه کردن، پیکانبر زهگذاشتن
نکته
گره خورده
برهنه، لخت، عریان، عادی، مجرد، عاری، پاک
برهنه خزه
گزینه برهنه
ناخودآگاه
زدم، بد گویی کردن از، زدن، کوبیدن، بهم خوردن، ضربات متوالی و تند زدن