مؤبیلغتنامه دهخدامؤبی . [ م ُ ءَب ْ بی ] (ع ص ) آن که کسی را پدر می خواند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ماده ٔ اب و).
موبیلغتنامه دهخداموبی ٔ. [ م َ ب ِءْ ] (ع اِ) آب اندک و سپری شده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
بناگوشکmumpsواژههای مصوب فرهنگستاننوعی عفونت ویروسی که تظاهر اصلی و عمدۀ آن التهاب غدۀ بناگوشی است، ولی ممکن است این عفونت به غدههای دیگر مانند لوزالمعده و مغز و بیضه و تخمدان هم گسترش یابد
mumpingدیکشنری انگلیسی به فارسیmumping، خاموش وعبوس نشستن، ترشرو بودن، زیر لب گفتن، فریب دادن، گدایی کردن
mumpingدیکشنری انگلیسی به فارسیmumping، خاموش وعبوس نشستن، ترشرو بودن، زیر لب گفتن، فریب دادن، گدایی کردن