مالک ـ مدیر کشتیmanaging ownerواژههای مصوب فرهنگستانیکی از شریکهای کشتی که از طرف دیگر شرکا تمامی اختیارات به او تفویض شده است و تمامی امور کشتی از قبیل تحویل کالا و دریافت اجاره و انتخاب نماینده را انجام میدهد
مدیریت گذارtransition management, managing transitionواژههای مصوب فرهنگستانمدیریت جهتگیری فکری افراد برای پذیرش و کنار آمدن با تغییرات بیرونی
مدیریت نوآوریinnovation management, managing innovationواژههای مصوب فرهنگستانبرنامهریزی و سازماندهی و هدایت و واپایش فرایند نوآوری از بروز اندیشۀ خلاق آغازین تا ارزشافزایی و رسیدن به محصول نهایی
مالک ـ مدیر کشتیmanaging ownerواژههای مصوب فرهنگستانیکی از شریکهای کشتی که از طرف دیگر شرکا تمامی اختیارات به او تفویض شده است و تمامی امور کشتی از قبیل تحویل کالا و دریافت اجاره و انتخاب نماینده را انجام میدهد
مدیریت گذارtransition management, managing transitionواژههای مصوب فرهنگستانمدیریت جهتگیری فکری افراد برای پذیرش و کنار آمدن با تغییرات بیرونی
مدیریت نوآوریinnovation management, managing innovationواژههای مصوب فرهنگستانبرنامهریزی و سازماندهی و هدایت و واپایش فرایند نوآوری از بروز اندیشۀ خلاق آغازین تا ارزشافزایی و رسیدن به محصول نهایی
مدیریتدیکشنری فارسی به انگلیسیadministration, conduct, direction, directorship, management, managing, supervision
اداره کردندیکشنری فارسی به انگلیسیadminister, conduct, direct, govern, handle, manage, managing, manipulate, preside, run, superintend, management