lightedدیکشنری انگلیسی به فارسیروشن، روشن کردن، برق زدن، اشکار کردن، اتش زدن، اتش گرفتن، بچه زاییدن، اذرخش زدن، مشتعل شدن
lightestدیکشنری انگلیسی به فارسیسبک ترین، روشن، سبک، سبک وزن، کم، خفیف، اندک، ضعیف، تابان، سهل، اسان، چابک، هوس باز، اهسته، بیغم و غصه، وارسته، خل، بی عفت، زود گذر، سهل الهضم، کم قیمت، هوس امیز، باز