تَرازشlevel offواژههای مصوب فرهنگستانبه حالت تراز و افقی برگرداندن هواگَرد پس از هر وضعیت دیگر پروازی
levelدیکشنری انگلیسی به فارسیسطح، میزان، تراز، سویه، هم تراز، سطح برابر، هدف گیری، الت ترازگیری، یک دست، ترازسازی، تراز کردن، مسطح کردن یاشدن، نشانه گرفتن، مسطح کردن، هموار، مسطح، مساوی، هم پایه، یک نواخت، مستوی
موقعیت تَرازشlevel-off positionواژههای مصوب فرهنگستانموقعیتی که در آن هواگَرد به افزایش یا کاهش ارتفاع خاتمه میدهد و حرکت نسبتاً افقی را آغاز میکند
levelدیکشنری انگلیسی به فارسیسطح، میزان، تراز، سویه، هم تراز، سطح برابر، هدف گیری، الت ترازگیری، یک دست، ترازسازی، تراز کردن، مسطح کردن یاشدن، نشانه گرفتن، مسطح کردن، هموار، مسطح، مساوی، هم پایه، یک نواخت، مستوی