lobbyدیکشنری انگلیسی به فارسیلابی، راهرو، سرسرا، سالن انتظار، دالان، سالن هتل و مهمانخانه، تحمیل گری کردن، سخنرانی کردن
lobbedدیکشنری انگلیسی به فارسیلوبد، باهستگی پرتاب کردن، چیزی را سنگین بزمین زدن، با تنبلی و سنگینی حرکت کردن