کوهینلغتنامه دهخداکوهین . (ص نسبی ) منسوب به کوه . کوهی . جبلی . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) گیاهی است که بیخ آن به بیخ نی می ماند و در زمین شیارکرده بسیار است . (برهان ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). کوهم . (ناظم الاطباء).
کوهنلغتنامه دهخداکوهن . [ هََ ] (اِ) در یادداشتی بخط مرحوم دهخدا این کلمه معادل «پرتر» فرانسوی به معنی کشیش آمده و با علامت سؤال و تردید «کشیش یهودی » معنی شده است . رجوع به کوهون شود.
کوهینلغتنامه دهخداکوهین . (اِخ ) دهی از دهستان تفرش است که در بخش طرخوران شهرستان اراک واقع است و 620 تن سکنه دارد. غاری به نام علی خورنده در کوه مجاور این ده وجود دارد که جالب توجه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2). از دیه
کوهینلغتنامه دهخداکوهین . (اِخ ) دهی از دهستان خدابنده لو است که در بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).