sniffedدیکشنری انگلیسی به فارسیsniffed، خر خر کردن، بو کشیدن، بینی گرفتن، فن فن کردن، موس موس کردن، استشمام کردن، خرناس کش، اب بینی را بالا کشیدن
بویشگرsnifferواژههای مصوب فرهنگستانبستهای نرمافزاری و سختافزاری که دادههای درحالانتقال بر روی شبکه را میگیرد
بویشگر شبکهnetwork snifferواژههای مصوب فرهنگستانسختافزار یا نرمافزاری که گذرکرد (traffic) داده را در شبکه پایش و در بعضی انواع ثبت نیز میکند