25 فرهنگ
همه
دقیق
آوا
مشابه
متن
آغاز
قافیه
همه
دیکشنری
مترادف
طیفی
آزاد
+
درپیوند
interned
intern
interns
inducting
توقيف
arrest
بیشتر بدانید
iniomi
روبان باریک
cardamons
defluvium
لوار
pump house
جستوجوی دقیق
interning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استقرار، داخل شدن در، وارد کردن، توقیف کردن