فشردهساز پُرفشارhigh-pressure compressor, HPC, HP compressor, N2 compressor, N2, high-speed compressor, N3واژههای مصوب فرهنگستانردیفهای پایانی پرههای فشردهساز در موتورهای توربینی چندمحوره که بهوسیلة پرههای توربین فشارقوی با سرعت بسیار زیاد به حرکت درمیآیند
احورلغتنامه دهخدااحور. [ اَ وَ ] (ع ص ) سیاه چشم . دارای چشمی مانند چشم آهو تمام سیاه . || آنکه سپیده ٔ چشم وی سخت سپید بود و سیاهی سخت سیاه . (مهذب الاسماء). آنکه سیاهه ٔ چشم ا
احورارلغتنامه دهخدااحورار. [ اِ وِ ] (ع مص ) سخت سپید گردیدن . سپید شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || احور گردیدن . سیاه چشم شدن . (تاج المصادر بیهقی ).- احورار عین ؛ حوراء گردیدن چ
احورانلغتنامه دهخدااحوران . [ اَ وَ ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔ احور. || (اِخ ) موضعی است مذکور در شعر. (معجم البلدان ).
احورهلغتنامه دهخدااحوره . [ اَ وِ رَ ] (ع اِ) ج ِ حُوار و حِوار، بمعنی بچه ٔ ناقه همینکه بزاید یا آنکه از شیر بازشده باشد.