gudgeonsدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگران، میلهاهرمی، سرمحور، قطب، اسه، ماهی ریز قنات، ادم زودباور، وسیله تطمیع، محور
grudgesدیکشنری انگلیسی به فارسیناراحتی، کینه، لج، غرض، غبطه، بی میلی، بیزاری، اکراه، لرزیدن، بخل ورزیدن، لجاجت کردن، غبطه خوردن بر، رشک ورزیدن به، غرغر کردن
gudgeonدیکشنری انگلیسی به فارسیجادوگر، میلهاهرمی، سرمحور، قطب، اسه، ماهی ریز قنات، ادم زودباور، وسیله تطمیع، محور
انگشتی پیستونpiston pin,wrist pin, gudgeon pinواژههای مصوب فرهنگستانقطعۀ فولادی استوانهای توپُر یا توخالی که پیستون را به سر کوچک دستهپیستون وصل میکند
خار فنری انگشتی پیستونpiston pin circlip, snap ring,piston pin retainer,gudgeon pin retainerواژههای مصوب فرهنگستانخاری فنری که در دو سر انگشتی پیستون قرار دارد و مانع از خروج انگشتی از جایگاهش میشود
پایۀ لولای سکانrudder lug, rudder snug, gudgeonواژههای مصوب فرهنگستانیکی از برجستگیهای تعبیهشده بر قاب سکان که به سکان امکان چرخش میدهد
سر کوچک دستهپیستونconnecting rod little end, connecting rod small end, small end of connecting rod, top end, piston pin end, little end, small end, gudgeon pin endواژههای مصوب فرهنگستانسر کوچکتر دستهپیستون که به انگشتی پیستون وصل میشود متـ . سر کوچک شاتون