glutدیکشنری انگلیسی به فارسیخسته کننده، اشباع، عرضه بیش از تقاضا، پری، زیادی خون، پر خوری، پر کردن، اشباع کردن، اشباء کردن، پر خوردن، سیر کردن، با حرص و ولع خوردن
یغلولغتنامه دهخدایغلو. [ ی َ ل َ / لُو ] (اِ) یغلوی . (از برهان ) (از جهانگیری ) (از آنندراج ). رجوع به یغلوی شود.
یغلویلغتنامه دهخدایغلوی . [ ی َ ل َ ] (اِ) یغلو. یغلا. یغلاوی . تاوه ای که در آن روغن و چیزهای دیگر بریان کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان ) : بغرا بیا که دنبه ٔ پرواری و بره در یغلوی درآمد و میل گداز کرد. بسحاق اطعمه .|| کاسه مانند م