girdدیکشنری انگلیسی به فارسیببخشید، حلقه، اظهار نظر شدید و تند، اماده کردن، نیرومند کردن، محاصره کردن، کمربند بستن
گیرماند 2girtواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت شناوری که آن را با طناب طوری بستهاند که جریان آب یا وزش باد سبب چرخش آن نشود
گیرماند 1gird , girding, girtingواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت یدککشی که بهعلت عمود شدن طناب بر محور طولی امکان کژینگی یا واژگونی آن وجود دارد
دورِ برابرِ سینهgirth at breast height, girth breast heightواژههای مصوب فرهنگستاندور یا محیط درخت در ارتفاع قراردادی یکمتروسیسانتیمتری که برابر با فاصلۀ سینۀ شخص اندازهگیر تا زمین است