خنگللغتنامه دهخداخنگل . [ خ َ گ َ ](اِ) جوشن را گویند. و آن سلاحی است برای حفظ بدن که در روز جنگ پوشند. (انجمن آرای ناصری ) : به پیش خدنگش چه سندان چه سوسن بپای خلنگش چه اعلی چه اسفل تو گویی که شیداست بر چرخ پویان چو بر خنگ جوشنده پوشیده خنگل . <p c
عینیللغتنامه دهخداعینیل . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ناجیةبن جماهر، در اشعریان است . (منتهی الارب ). و رجوع به تاج العروس شود.