غریفژلغتنامه دهخداغریفژ. [ غ َ ف َ ] (اِ) به معنی غریفج است که گل و لای سیاه و تیره باشد که در بن و ته حوضها و تالابها می باشد. (برهان قاطع). غریفج . (برهان قاطع) (جهانگیری ). غریژنگ . غریزن . (برهان قاطع).
غرفیلغتنامه دهخداغرفی . [ غ َ ] (اِخ ) جایگاهی است . افوه اودی گوید : جلبنا الخیل من غیدان حتی وقعنا هن ایمن من صناف و بالغرفی و العرجاء یوماًو ایاماً علی ماء الطفاف .(از معجم البلدان ).
غرفیلغتنامه دهخداغرفی . [ غ َ فی ی ] (ع ص نسبی ) آنچه با غرف بپیرایند: سقاءغرفی ؛ مشک به غرف پیراسته . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). تأنیث آن غرفیة است . رجوع به غرفیة شود.