روغن حلپذیرsoluble oilواژههای مصوب فرهنگستاننامیزهای پایدار از آب و روغن با غلظت بالا که در عملیات فلزکاری برای روانسازی و خنکسازی و ممانعت از خوردگی به کار میرود متـ . روغن نامیزهای emulsifying oil
مدرسۀ عالی مهمانخانهداریhotel schoolواژههای مصوب فرهنگستانمرکز آموزش عالی که در آن به دانشجویان مهارتهای ادارۀ مهمانخانه آموخته میشود متـ . مدرسۀ عالی هتلداری
نگارۀ چال انفجارshot-hole logواژههای مصوب فرهنگستانگزارش نموداری شخص حفار از عمق و ویژگیهای سنگشناختی سازندهایی که چاه در آنها حفر شده است
چهارلیتریone gallon jug, gallon jug, gallonواژههای مصوب فرهنگستانگُنجایهای سبومانند با اندازة اسمی چهارلیتر، با دهانه و دستهای کوچک، که در ایران برای بستهبندی مایعات غیرخوراکی از آن استفاده میشود
قدم (گام )گویش خلخالاَسکِستانی: gal دِروی: gal شالی: gal کَجَلی: qadam کَرنَقی: gal کَرینی: gal کُلوری: qadam/ gal گیلَوانی: qadam/ gal لِردی: qadam
دختردیکشنری فارسی به انگلیسیbairn, chit, colleen, daughter, female, gal, girl, lass, lassie, maid, maiden, miss, nymphet, she
گَل گرفتنگویش بختیاری1. همراه شدن دو یا چند نفر با یکدیگر؛ 2. با هم اُنس گرفتن، دوست و محرم راز دیگرى شدن vâ ham gal gereftena>:همیشه با هماند> .
گلواژهنامه آزادگَلْ:(gal) در گویش گنابادی یعنی ورز دادن گِلْ با پا ، چرخاندن ، دور دادن || گَلَ:(gala) در گویش گنابادی یعنی دهان