باس عددیfigured bassواژههای مصوب فرهنگستانبخش باسی که، برای مشخص کردن هارمونیهای همراهیکننده، عدد به آن اضافه شده است
figureدیکشنری انگلیسی به فارسیشکل، رقم، عدد، پیکر، صورت، شخص، نقش، طرح، فرم، ظاهر، تصویر کردن، کشیدن، مجسم کردن، حساب کردن، شمردن
prefiguredدیکشنری انگلیسی به فارسیprefigured، از پیش نشان دادن، از پیش تصور کردن، قبلا اعلام کردن، قبلا نشان دادن
transfiguredدیکشنری انگلیسی به فارسیتبدیل شده است، تغییر شکل دادن، تغییر صورت دادن، تغییر شکل یافتن، تجلی کردن، نورانی کردن، دیگر سیما کردن