زمان اُفت تَپpulse fall timeواژههای مصوب فرهنگستانمدتزمانی که طول میکشد تا تَپ/ پالس از اوج دامنۀ خود، مثلاً نود درصد، به دامنۀ پایینتری، مثلاً ده درصد، تنزل یابد متـ . زمان افت پالس
fallدیکشنری انگلیسی به فارسیسقوط، پاییز، هبوط، افت، افتادن، خزان، نزول، زوال، فروکش، ابشار، سقوط کردن، ویران شدن، پایین امدن، تنزل کردن، چکیدن