exasperatingدیکشنری انگلیسی به فارسیخشمگین کننده، اوقات تلخی کردن، از جا در بردن، خشمگین کردن، بدتر کردن، تشدید کردن، بر انگیختن
خشمدیکشنری فارسی به انگلیسیanger, exasperation, heat, huff, incensement, indignation, irateness, ire, mad, madness, provocation, rage, temper, wrath