drawingدیکشنری انگلیسی به فارسینقاشی، نقشه کشی، ترسیم، رسم، طرح، قرعه کشی، گرفتاری، هنر طراحی، تابلو نقاشی
انگشتان کششdrawing fingersواژههای مصوب فرهنگستانسه انگشت نخست دست خم که با آنها زه را میکشند متـ . انگشتان خم string fingers
چارچوبۀ طراحیdrawing gridواژههای مصوب فرهنگستانقاب چوبی یا فلزی به ابعاد یک در یک متر که دارای شبکهبندی ده در ده سانتیمتری است و برای ثبت جزئیات یافتههای متراکم در محل کاوش از آن استفاده میشود
کمدی اتاق پذیراییdrawing room comedyواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کمدی که موضوع آن روابط عاطفیـ اجتماعی طبقۀ متوسط و مرفه است و مکان اصلی رویدادها اتاق پذیرایی است متـ . کمدی پذیرایی
نیروی کششdrawing weight/ draw weightواژههای مصوب فرهنگستاننیرویی که برای کشیدن کمان و رسیدن به وضعیت تمامکشش صرف میشود