dragsدیکشنری انگلیسی به فارسیکشیدن، کمر، چنگک، سربار، کشاندن، بزور کشیدن، سخت کشیدن، لاروبی کردن، کاویدن، با تور گرفتن
پَسار توازنtrim dragواژههای مصوب فرهنگستانافزایش پایدار پَسار القایی، در پی جابهجایی سطوح، برای غلبه بر نیروی روبهپایین دُم افقی و پَسار القایی آن و مؤلفۀ موازی با فروشار بر روی آن
پَسار حلقویannulus dragواژههای مصوب فرهنگستانپَسار قاعدۀ اجسام مدوّر پیرامون شیپورههای جت پیشرانشی که بهطور ناقص قاعدۀ وسیلۀ هوایی را در بر میگیرد