divedدیکشنری انگلیسی به فارسیغواصی، شیرجه رفتن، فرو رفتن، غواصی کردن، تفحص کردن، غوطه زدن، غوطهور شدن
واگذاری داراییassets divestment, assets divestitureواژههای مصوب فرهنگستانواگذاری تمام یا بخشی از سرمایه برای تحقق اهداف مالی یا اجتماعی یا تجاری