12 مدخل
دیوونه
تفکیک شده، جداکردن، تجزیه کردن، اندامهای کسی را بریدن
از بین بردن
بی صبرانه
دیگه
تفنگدار
dismembers، جداکردن، تجزیه کردن، اندامهای کسی را بریدن
تقسیم بندی، بریدن، قطع
انشعابات، بریدن، قطع
بی معناست
دفع کردن، جداکردن، تجزیه کردن، اندامهای کسی را بریدن
نابود کننده