devisesدیکشنری انگلیسی به فارسیبرنامه های، وصیتنامه، اری بری، اری گذاری، تدبیر کردن، درست کردن، تعبیه کردن، اختراع کردن
debauchesدیکشنری انگلیسی به فارسیدفاعیات، هرزگی، عیاشی، خوش گذرانی، خراب کردن، هرزه کردن، فاسد کردن، الواطی کردن