devisesدیکشنری انگلیسی به فارسیبرنامه های، وصیتنامه، اری بری، اری گذاری، تدبیر کردن، درست کردن، تعبیه کردن، اختراع کردن
deviseدیکشنری انگلیسی به فارسیطراحی شده، وصیتنامه، اری بری، اری گذاری، تدبیر کردن، درست کردن، تعبیه کردن، اختراع کردن