determinesدیکشنری انگلیسی به فارسیتعیین می کند، مشخص کردن، تعیین کردن، معین کردن، تصمیم گرفتن، معلوم کردن، حکم دادن، محدود کردن
detergentدیکشنری انگلیسی به فارسیمواد شوینده، پاک کننده، زداگر، زدایا، داروی پاک کننده، گرد صابون قوی