بازدارندگی(سیاست جلوگیری از جنگ که مبتنی بر ترس دشمن از سلاح های پرقدرت حریف است.)دیکشنری فارسی به انگلیسیdeterrence
بازدارندهدیکشنری فارسی به انگلیسیdeterrent, hindrance, preventive, inhibition, obstructive, prohibitive, rub
سیاست انباشتن سلاح های اتمی به منظور منصرف کردن دشمن احتمالی از حملهدیکشنری فارسی به انگلیسیdeterrence
بازداریدیکشنری فارسی به انگلیسیban, block, determent, deterrence, discouragement, dissuasion, hindrance, holdup, inhibition, prevention, prohibition, restraint, veto