دنوقلغتنامه دهخدادنوق . [ دَ ] (ع ص ) کسی که نفقه را بر عیال خود تنگ کند.ج ، دُنُق . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دنوقلغتنامه دهخدادنوق . [ دُ ] (ع مص ) تتبع و جستجو کردن مداق امور را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دانقلغتنامه دهخدادانق . [ ن ِ ] (ع ص ) گول . نادان . رزد. (منتهی الارب ). || لاغر و ضعیف و فرومایه از مردم و ستور. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آدمی و ستور لاغر زبون .