معنی crank out | واژه یاب

همه دیکشنری مترادف طیفی آزاد

+

جست‌وجوی متن

بازو(مکانیک)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crank

بازویی (مکانیک)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crank

آدم عجیب و غریب (عامیانه)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crank

آدم غد

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crank

آدم کوته فکر و خودرای

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crank

دسته محور (مکانیک)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crank

روشن کردن با هندل زدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crank

کژدست (مکانیک)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crank

هندل (مکانیک)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crank

هندل زدن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crank

لنگ (مکانیک)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crank, eccentric, wiper

باربردار

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crane, lift

باز کردن (عامیانه)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crack

بالاکش

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crane, hoist, tackle, winder

آزمودن (خودمانی)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crack

بلندکن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crane

ترق (صدای شکستن شیشه و ترکه و غیره)

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crack

ترق کردن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crack

ترک انداختن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crack, fracture

ترک برداشتن

دیکشنری فارسی به انگلیسی

crack