coversدیکشنری انگلیسی به فارسیپوشش می دهد، پوشش، جلد، رویه، سر، روپوش، فرش، لفاف، سر پوش، سقف، پاکت، غلاف، غشا، پوشاندن، پنهان کردن، تامین کردن، جلد کردن، طی کردن، پوشیدن
discoversدیکشنری انگلیسی به فارسیکشف می کند، یافتن، پیدا کردن، پی بردن، کشف کردن، دریافتن، مکشوف ساختن، من کشف کردم
slipcoversدیکشنری انگلیسی به فارسیلغزنده، ملافه، روکش بالش، پوششی که بسرعت پوشیده یا خارج شود، بلوزی که زود پوشیده یاخارج شود
recoversدیکشنری انگلیسی به فارسیبهبود می یابد، بهبود یافتن، شفاء یافتن، ترمیم شدن، دوباره بدست اوردن، باز یافتن، بهبودی یافتن، بهوش امدن، دریافت کردن