convalesceدیکشنری انگلیسی به فارسیتصفیه کردن، بهگرا شدن، بهبودی یافتن، دوره نقاهت را گذراندن، شفاء یافتن
بهبود یافتندیکشنری فارسی به انگلیسیameliorate, convalesce, gain, improve, meliorate, progress, recuperate
convalescedدیکشنری انگلیسی به فارسیتصفیه شده، بهگرا شدن، بهبودی یافتن، دوره نقاهت را گذراندن، شفاء یافتن