contingencyدیکشنری انگلیسی به فارسیاحتمالی، احتمال، احتمال و قوع، تصافی، چیزی که دراینده ممکن است رخ دهد
contingenciesدیکشنری انگلیسی به فارسیاحتمالات، احتمال، احتمال و قوع، تصافی، چیزی که دراینده ممکن است رخ دهد
ضریب پیشایندیcontingency coefficient, coefficient of contingencyواژههای مصوب فرهنگستانمیزان قوت پیوند بین دو متغیر رستهای یا کیفی در جدول پیشایندی
اندوختۀ پیشایندیcontingency reserveواژههای مصوب فرهنگستانمقداری پیشایندی برای جبران تغییرات در گستره یا کیفیت کار
بسامد خانهایcell frequencyواژههای مصوب فرهنگستانتعداد مشاهدات ثبتشده در خانهای از جدول پیشایندی (contingency table) متـ . فراوانی خانهای
وابستگیدیکشنری فارسی به انگلیسیaffiliation, affinity, application, attachment, contingency, correlation, dependence, immediacy, pertinence, relation, relationship, relevance, relevancy, vassalage
ضریب پیشایندیcontingency coefficient, coefficient of contingencyواژههای مصوب فرهنگستانمیزان قوت پیوند بین دو متغیر رستهای یا کیفی در جدول پیشایندی