compactingدیکشنری انگلیسی به فارسیفشرده سازی، فشرده کردن، بهم فشردن، بهم متصل کردن، ریز بافتن، سفت کردن
تراکم تفریقیdifferential compactionواژههای مصوب فرهنگستانکاهش تفریقی حجم رسوبات در طی فرایند تراکم براثر اختلاف در حجم آب درونمنفذی
چکیدهسازی دادههاdata compactionواژههای مصوب فرهنگستانکاهش پهنای باند و هزینه و زمان و شمار عناصر دادهای برای ایجاد و ارسال و ذخیرهسازی، بدون از دست دادن اطلاعات اصلی که با از میان بردن حشو و زوائد یا استفاده از رمزگذاری ویژه انجام میشود
فشردگی غشاmembrane compactionواژههای مصوب فرهنگستانتراکم ساختار غشا براثر اختلاف فشار وارد بر دو سمت آن