لنگرگرفتbrought up, come to, got her anchorواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی که در آن لنگر در بستر دریا مستقر میشود و شناور را از حرکت بازمیدارد
گیسوComa Berenices, Com, Berenice's Hairواژههای مصوب فرهنگستانصورت فلکی کمنوری در آسمان شمالی (northern sky) و نزدیک بهصورت بارز و بزرگ دب اکبر که پرنورترین ستارۀ آن از قدر 4 است
گیومهquotation marks, inverted commaواژههای مصوب فرهنگستاننشانهای با شکلهای « » یا ” “یا’ ‘ که عموماً برای نشان دادن نقل دقیق و لفظبهلفظ گفتۀ گوینده به کار میرود متـ . علامت نقلقول
مشوقدیکشنری فارسی به انگلیسیcome-on, encouragement, incentive, inducement, instigation, patron, stimulant, stimulus, supportive
انگیزاندیکشنری فارسی به انگلیسیcause, come-on, encouragement, evocative, excitement, exciter, exciting, fillip, impeller, impetus, incentive, inducement, instigation, motivator, piquant, prod, provoker, signal, stimulant, stirrer, turn-on