خبوللغتنامه دهخداخبول . [ خ ُ ] (ع مص ) این کلمه خَبل است و آن تباهی اعضاء و فلج دستها و پاها باشد. (از آنندراج ). رجوع به خَبل شود.
خبللغتنامه دهخداخبل . [ خ َ ب ِ ] (ع ص ) دیوانه . مجنون . (از اقرب الموارد). || سخت و تنگ . منه : «دهرخبل »؛ روزگار سخت و پیچان بر مردم . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).