wringingدیکشنری انگلیسی به فارسیخرد کردن، به زور گرفتن، فشردن، چلاندن، انتزاع کردن، پیچاندن، منحرف کردن
ریشهپیراییwrenchingواژههای مصوب فرهنگستانقطع بخشی از ریشههای نونهال در عمق مشخص برای افزایش رشد ریشههای افشان در نهالستان