audioدیکشنری انگلیسی به فارسیسمعی، شنیداری، گیرنده و تقویت کنندهء صدا، شنودی، سخنگو، وابسته به شنوایی یا صوت
اخطار شنیداریaudio warning, aural warningواژههای مصوب فرهنگستاناعلام هرگونه خطر در درون یا بیرون هواگرد به خلبان ازطریق بوق یا زنگ یا آژیر یا نوار صوتی
بسامد شنیداریaudio frequencyواژههای مصوب فرهنگستانهر بسامدی که در گسترۀ 20 تا 20000 هرتز قرار داشته باشد
کفشک شنواییaudio boot, audioshoeواژههای مصوب فرهنگستانافزارهای متصل به سمعک پشتِگوشی برای انتقال محرک صوتی به ورودی مستقیم شنوایی
گسترۀ بسامد شنیداریaudio frequency rangeواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از طیف انرژی آکوستیکی با بسامد بین 20 تا 20000 ارتعاش در ثانیه، که گوش انسان معمولی آن را تشخیص میدهد متـ . گسترۀ شنیداری audio range
گشت شنیداریaudio tour, audio guideواژههای مصوب فرهنگستانگشتی که در آن گشتنوشتههای ازپیشضبطشده در مورد جاذبههای گردشگری ازطریق گوشی در اختیار گردشگرها قرار میگیرد
نوسانگر شنیداریaudio oscillatorواژههای مصوب فرهنگستانابزار الکترونیکی مولد علامتی با بسامد معین یا در گسترۀ بسامدی معین در طیف شنیداری که از آن برای واسنجی ابزارهای سنجش صوت استفاده میشود
نهاننگاری صوتیaudio steganographyواژههای مصوب فرهنگستانجا دادن پیغام محرمانه در نشانکهای صوتی رقمی
صداپایش اتاقک خلبانcockpit audio monitoring, CAMواژههای مصوب فرهنگستانپایشی در هواپیماهای مسافربری مجهز به ارتباطات ماهوارهای که خدمة پرواز در وضعیت اضطراری به طور پیوسته با ارسال پیام صوتی انجام میدهند
صوتکدگذاری پیشرفتهadvanced audio codingواژههای مصوب فرهنگستانروش پیشرفتة کدگذاری برای ایجاد صوتهای کیفیت بالا اختـ . کدپی AAC متـ . کدگذاری پیشرفتة صوت
ورودی شنیداری مستقیمdirect audio input, DAI, DI unitواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ورودی در برخی از سمعکها که سمعک را به کمکافزارهای شنوایی دیگر یا سایر منابع صوتی وصل میکند